نوشته شده توسط : reza ranjbar

تفسیر کاربردی   انجیل یوحنا  فصل  ۱۸

دستگیری عیسی (۱۸: ۱-۱۴)
(متی ۲۶: ۴۷-۵۶؛ مرقس ۱۴: ۴۳-۵۲؛ لوقا ۲۲: ۴۷-۵۳)
۱-۱۱ مرقس ۱۴: ۴۳-۵۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

۱۲-۱۳ عیسی توسط دسته‌ای از سربازان رومی و برخی از مامورین یهود دستگیر شد. همچنین جمعیتی با ایشان بود که از سوی رهبران یهود فرستاده شده بود (مرقس ۱۴: ۴۳). عیسی را بعد از دستگیری ابتدا برای بازپرسی، نزد حنا، کاهن اعظم پیشین بردند. حنا پدر زن قیافا، کاهن اعظم وقت بود.

۱۴ یوحنا ۱۱: ۴۹-۵۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

عیسی در حضور حنا، و انکار پطرس (۱۸: ۱۵-۲۷)
(متی ۲۶: ۶۹-۷۵؛ مرقس ۱۴: ۶۶-۷۲؛ لوقا ۲۲: ۵۴-۶۲)
۱۵-۱۸ مرقس ۱۴: ۶۶-۶۸ و تفسیر آن مشاهده شود.

۱۹ در بین نویسندگان انجیل‌ها، تنها یوحنا به بازپرسی عیسی در حضور حنا اشاره می‌کند. در آیه ۱۹ حنا کاهن اعظم خوانده شده است. وی قبلا کاهن اعظم بود، اما رومیها او را از مقام خود برکنار کردند. اما بر طبق شریعت یهود، کاهن اعظم برای تمام عمر منصوب می‌شد. بنابراین، بسیاری از یهودیان هنوز حنا را «کاهن اعظم» می‌خواندند.
رهبران یهود ابتدا عیسی را نزد حنا بردند زیرا که بر طبق شریعت یهود، بازجویی و محکوم کردن یک شخص در یک روز قانونی نبود. صدور حکم می‌بایست به روز بعد از بازجویی موکول شود. لذا از آنجایی که یهودیان نمی‌خواستند یک روز تمام را صبر کنند، همان شب عیسی را نزد حنا بردند. بدینسان ایشان می‌توانستند شرعا او را به شورای دادرسی برده، حکم صادر کنند (آیۀ ۲۴ مشاهده شود).
یوحنا گزارش می‌دهد که حنا از عیسی بازجویی کرد؛ این کار به خودی خود خلاف شرع بود. بر طبق شریعت یهود، قاضی یا رئیس دادگاه نمی‌توانست مستقیما از متهم بازجویی کند. لازم بود که شاهدانی برای گواهی دادن حضور داشته باشند، بعضی به نفع او و بعضی دیگر علیه او.

۲۰-۲۱ از آنجایی که حنا بر خلاف شرع یهود عمل می‌نمود، عیسی نیز مستقیما به سوالات او پاسخ نداد. در عوض وی فرمود که تمام تعالیمش در مکانهای عمومی داده شده‌اند. بسیاری گفته‌های او را شنیده بودند؛ پس می‌بایست ایشان به عنوان شاهد خوانده شوند. عیسی فرمود: «در خفا سخن نگفته‌ام. چرا از من سوال می‌کنی؟ از کسانی که شنیده‌اند بپرس».

۲۲ سپس یکی از خادمان از خشم به صورت عیسی سیلی زد.

۲۳ عیسی به خادم فرمود که اگر گفتۀ او را نمی‌پسندد، باید علیه او شهادت دهد و کتک زدن یک متهم کاملا بر خلاف شرع است.

۲۴ حنا مشاهده کرد که سوال کردن از عیسی فایده‌ای ندارد، لذا او را نزد قیافا، کاهن اعظم وقت فرستاد. احتمال دارد که این جلسات با حنا و قیافا، هر دو در ساختمانهای مختلف هیکل انجام شده باشد. جلسۀ دوم جلسه رسمی شورای یهود بود که ریاست آن بر عهدۀ قیافا کاهن اعظم بود. این جلسه در مرقس ۱۴: ۵۳-۶۵ توصیف شده است.

۲۵-۲۷ مرقس ۱۴: ۶۹-۷۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

عیسی در حضور پیلاطس (۱۸: ۲۸-۴۰)
۲۸ بعد از آنکه شورا عیسی را به خاطر کفر گویی محکوم کرد (مرقس ۱۴: ۶۳-۶۴ و تفسیر آن مشاهده شود). او را به دیوانخانه (کاخ) پیلاطس، والی یا فرماندار رومی بردند (مرقس ۱۵: ۱ و تفسیر آن مشاهده شود).
از آنجایی که هفته عید فصح بود، یهودیان نمی‌خواستند که وارد کاخ پیلاطس شوند زیرا او یک غیر یهودی بود. اگر یک یهودی به خانۀ یک کافر می‌رفت، مدت هفت روز نجس می‌شد و نمی‌توانست در هیچ عید مذهبی در آن روزها شرکت جوید. بنابراین اگر یهودیان به درون کاخ پیلاطس می‌رفتند، نمی‌توانستند در هیچ یک از مراسم مذهبی و ضیافت‌های فصح در آن هفته شرکت کنند (مرقس ۱۴: ۱۲ و تفسیر آن مشاهده شود).
توجه داشته باشید که یهودیان فکر می‌کردند که اجتناب از نجس شدن شرعی، مهم‌تر از اجتناب از قتل یک مرد بی گناه است! ایشان جسم خود را طاهر نگاه می‌داشتند، لیکن دلشان نجس بود (متی ۲۳: ۲۸ مشاهده شود)!

۲۹ از آنجایی که رهبران یهود به داخل کاخ پیلاطس نرفتند، پیلاطس نزد آنان آمد. وی می‌خواست که یهودیان را خشنود سازد و می‌خواست که صلح را در ایالتی که والی آن بود، حفظ کند. وی از یهودیان سوال کرد که اتهام عیسی چیست.

۳۰ یهودیان عیسی را متهم به کفر گویی کردند (مرقس ۱۴: ۶۴). این اتهام برای پیلاطس مهم نبود؛ در نظر او، این یک موضوع مذهبی یهودی بود. رومیان معمولا خود را درگیر امور مذهبی ایالتهایشان نمی‌کردند. دغدغۀ ایشان تنها در مورد امور نظامی و سیاسی و حفظ صلح بود (اعمال رسولان ۱۸: ۱۲-۱۶ مشاهده شود).
بنابراین یهودیان ابتدا مستقیما به سوال پیلاطس پاسخ ندادند. ایشان نمی‌توانستند اتهامی بر عیسی وارد آورند که طبق قوانین روم، سزاوار حکم اعدام باشد. به هر حال، هدف اصلی ایشان این بود که پیلاطس را وادار سازند حکم اعدام عیسی را صادر کند. لذا به پیلاطس گفتند: «لازم نیست که بپرسی اتهامات چیست. می‌توانی مطمئن باشی که عیسی مجرم است چرا که در غیر این صورت او را نزد تو نمی‌آوردیم. فقط قضاوت ما را بپذیر». سربازان پیلاطس بنا به تقاضای یهودیان در دستگیری عیسی شرکت داشتند (آیۀ ۱۲)؛ اکنون یهودیان می‌خواستند که پیلاطس مطابق میل ایشان حکمی صادر کند.

۳۱ لیکن پیلاطس می‌دانست که اتهام علیه عیسی یک موضوع مذهبی است؛ به همین جهت، ابتدا از صدور حکم امتناع ورزید.
لیکن یهودیان می‌خواستند که عیسی اعدام شود و بر طبق قانون رومی تنها مامورین رومی می‌توانستند مجرمین را اعدام کنند.

۳۲ یهودیان از آوردن عیسی نزد پیلاطس هدف دیگری نیز داشتند. ایشان می‌خواستند که عیسی از طریق مصلوب شدن کشته شود (یعنی شیوۀ اعدام رومی)، و نه از طریق سنگسار شدن (روش یهودی اعدام). در عهد عتیق نوشته شده است: ... آنکه بر دار آویخته شود، ملعون خدا است (تثنیه ۲۱: ۲۳). طبق این حکم شریعت موسی، جسد مجرمین بعد از اعدام از درخت آویزان می‌شد، تا همه سرنوشت وحشتناک چنین افرادی را دیده، از آن درس عبرت بگیرند. یهودیان می‌خواستند که عیسی از طریق مصلوب شدن کشته شود تا در نظر یهودیان خوار و پست شود. لیکن تنها رومیان می‌توانستند مجرمین را مصلوب سازند، و این علت دیگر آوردن عیسی نزد پیلاطس بود.
یوحنا علت دیگری را برای اعدام عیسی به وسیله صلیب بازگو می‌کند، و آن علت به خدا مربوط می‌شد. این امر پیشگویی عیسی را در مورد نحوه مرگ خود متحقق می‌ساخت (متی ۲۰: ۱۹؛ یوحنا ۱۲: ۳۲ و تفسیر آنها مشاهده شود).
بنابراین در اینجا یهودیان به پیلاطس «اتهام خاصی» را که علیه عیسی وارد می‌دانستند، بازگو کردند؛ اتهام این بود که او سعی داشت خود را پادشاه یهودیان سازد. پیلاطس چنین اتهامی را مورد توجه قرار می‌داد، زیرا اگر کسی ادعای پادشاهی می‌کرد، این جرمی علیه امپراطور روم به شمار می‌رفت (مرقس ۱۵: ۱؛ یوحنا ۱۹: ۱۲ و تفسیر آنها مشاهده شود). در نظر رومیان تنها یک پادشاه می‌توانست وجود داشته باشد و آن امپراطور روم بود. رومیان هر که را که سعی می‌کرد خود را پادشاه سازد، شورشی و دشمن امپراطور تلقی می‌کردند.

۳۳ هنگامی که پیلاطس این اتهام را شنید، عیسی را کنار کشید و از او سوال کرد: «آیا این اتهام حقیقت دارد؟ آیا تو پادشاه یهود هستی؟» (مرقس ۱۵: ۲ مشاهده شود). عیسی یقینا به افراد شورشی و آن نوع مردمانی که ادعای سلطنت می‌کردند، شباهتی نداشت! پیلاطس می‌دانست که این اتهام بیجا است.

۳۴ عیسی از پیلاطس سوال کرد که آیا این امر را از خود گفته است یا فکری بوده که رهبران یهود به او منتقل کرده‌اند. اگر این فکر خود پیلاطس بود، قطعا می‌بایست تصور وی از عیسی، یک پادشاه دنیوی باشد؛ و عیسی چنین پادشاهی نبود. لیکن اگر اتهام ناشی از تفکر یهودیان بوده باشد، در این صورت منظور ایشان یک «پادشاه» مذهبی یعنی مسیحا بوده است؛ و عیسی به راستی مسیحا بود. لذا عیسی نمی‌توانست به سوال پیلاطس مبنی بر اینکه «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» به سادگی پاسخ «آری» یا «نه» بدهد، زیرا که پاسخ پیلاطس بستگی داشت به تصوری که او از «پادشاه» داشت.

۳۵ پیلاطس به عیسی پاسخ داد: «مگر من یهود هستم؟ چرا باید چنین فکری بکنم؟ این فکر رهبران خودتان است».
پیلاطس نمی‌دانست که عیسی چه کرده است که تا این حد خشم رهبران یهود را بر انگیخته است. او مطمئن بود که عیسی قوانین رومی را نقض نکرده است. پس پرسید: «چه کرده ای»؟

۳۶ عیسی فرمود: «ملکوت من از این جهان نیست». وی تصدیق کرد که یک «پادشاه» است لیکن نه آن نوع پادشاهی که پیلاطس تصور می‌کرد. اگر وی پادشاهی زمینی بود، در آن صورت با زور با رومیان به طریق پادشاهان زمینی می‌جنگید. ملکوت او ملکوتی روحانی بود، نه ملکوتی زمینی. وی نیازی نداشت که با کمک اسلحه زمینی بجنگد. ملکوت عیسی ملکوت خدا بود (مرقس ۱: ۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
چقدر احمقانه می‌بود اگر پیلاطس تصور می‌کرد که وی پادشاه زمینی یهودیان است. آیا در این صورت ایشان سعی می‌کردند که پادشاه خود را دستگیر کنند و بکشند؟ البته که نه.

۳۷ پیلاطس آنگاه گفت: «پس تو پادشاه هستی»! عیسی پاسخ داد: «تو می‌گویی که من پادشاه هستم». عیسی به راستی یک پادشاه بود. پادشاه قلمرویی بس بزرگتر از امپراطوری روم!
به راستی نیز عیسی از سوی خدا به جهان فرستاده شد تا در مورد این ملکوت شهادت دهد. ملکوت خدا ملکوتی حقیقی بود، تنها ملکوتی که تا به ابد دوام خواهد داشت. این همان راستی است که عیسی آمد تا در مورد آن شهادت دهد. کسانی که از راستی هستند، یعنی کسانی که طرفدار راستی می‌باشند، به عیسی گوش فرا داده، به او ایمان می‌آورند (اول یوحنا ۴: ۶ مشاهده شود).

۳۸ «راستی چیست»؟ انسان چطور می‌تواند راستی را بشناسد؟ پیلاطس می‌خواست بداند. کسی چیزی می‌گوید، دیگری چیز دیگری می‌گوید. چه کسی می‌تواند بگوید «راستی» چیست؟
عیسی می‌توانست بگوید که راستی چیست! عیسی خود راستی بود (یوحنا ۱۴: ۶). وی پُر از فیض و راستی بود (یوحنا ۱: ۱۴). او کلام خدا را که راستی است، بیان می‌کرد (یوحنا ۱۷: ۱۷). انسان بی ایمان می‌گوید: «نمی توانم کلام خدا را بپذیرم زیرا که نمی‌توانم راستی را بشناسم». عیسی فرمود: «به من ایمان بیاور. آنگاه راستی را خواهی شناخت» (یوحنا ۸: ۳۲).
پیلاطس فکر نمی‌کرد که با سوال کردن از عیسی بتواند راستی را فرا گیرد، لذا به بازجویی خاتمه داد. لیکن فهمید که عیسی بی گناه است و به یهودیان گفت: «من در این شخص هیچ عیبی نیافتم».

۳۹-۴۰ سپس به این امر اشاره کرد که قصد دارد عیسی را آزاد سازد. در هر عید فصح رسم بر این بود که والی رومی یک زندانی یهودی را به عنوان نشانۀ دوستی با یهودیان آزاد سازد. لیکن یهودیان تحت نفوذ کاهنان اعظم (مرقس ۱۵: ۱۱) خواستند که زندانی دیگری یعنی برابا به جای او آزاد شود. یوحنا بیان می‌دارد که برابا دزد بود. برابا شورشی را علیه رومیان رهبری کرده بود و احتمالا در بین قوم یهود محبوبیت داشت. برابا می‌بایست آزاد شود و عیسی اعدام! یهودیان یک یاغی را به پسر خدا ترجیح دادند (مرقس ۱۵: ۶-۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
ببینید که یهودیان چقدر دروغگو و فریبکار بودند! ایشان آزاد شدن مردی را خواهان بودند که مرتکب همان جرمی شده بود که ایشان به دروغ به عیسی نسبت می‌دادند، یعنی شورش علیه امپراطور روم!



:: بازدید از این مطلب : 117
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 7 آبان 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

لیکن کسی که از آبی که من به او می‌دهم بنوشد، ابداً تشنه نخواهد شد، بلکه آن آبی که به او می‌دهم در او چشمه آبی گردد که تا حیات جاودانی می‌جوشد.» ( انجیل یوحنا فصل ۴)

بازتاب:

آبی که عیسی می‌دهد حقیقتاً تشنگی را برطرف می‌سازد. هر کس که از برکات و بخششهای او بنوشد، هرگز دوباره تشنه نمی‌گردد. نه فقط مزیت‌های برکات او قلبها را پُر و لبریز می‌سازد بلکه از درون آنها نیز تراوش کرده و سبب برکات دیگران نیز خواهد شد. آنها مانند چشمه‌ای خروشان خواهند بود که پیوسته و تا ابدیت می‌جوشند.
همه چیزهای زمینی نمی‌تواند قلب انسان را پُر سازد. ولی برکت‌های مسیح نه تنها قلب را پُر می‌سازد بلکه آنها بقدری زیاد هستند که همه قلبها را شامل می‌شوند. لذات این دنیا برای سالهای کوتاهی است ولی لذاتی که مسیح می‌بخشد تا حیات جاودانی ادامه خواهند داشت.



:: بازدید از این مطلب : 100
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 7 آبان 1399 | نظرات ()